31 اردیبهشت 1403

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

إِنْ أُرِيدُ إِلَّا الْإِصْلَاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلَّا بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ

سایت رسمی جماعت دعوت و اصلاح

  • اسلام انتقادی
    گفتار یکم: راه سوم
    نزدیک به یک سده‌ی پیش، روشنفکران ایرانی رؤیای آینده‌ای همراه با انگاره‌های مدرن و نهادهای مدرن را در سر داشتند. طی زمان، جامعه شاهد بود که تحولات تاریخی، اغلب رو به سوی مدرنیته و گاه به سوی سنت دارد. در آغاز جنبش مشروطه، انگیزه‌ی دست‌یابی به تجدد قوت می‌یابد. سنتگرایی دچار ضعف می‌شود.
    در اثر افول این جنبش، در دوره‌ی رضاخان، فرایند نوسازی با تجدد سرعت می‌گیرد، و در دوره‌ی حکومت محمدرضا، این فرایند به اوج خود می‌رسد.

  • مدرنیسم اسلامی
    گفتار یکم: تلاشهای اولیه‌ی بازرگان 
    گرچه از ابتدای جنبش مشروطه تا دهه‌ی 1340 تأثیر مدرنیته بر انگاره‌های اسلامی رو به سوهای مختلف و حتی متنافری می‌نهد، از این دهه به بعد، وضعیت دیگری به وجود می‌آید. از جنبش مشروطه به این طرف، انگاره‌های مدرن و نهادهای مدرن بدون پرسش مطلوب به تصور می‌آید. به دنبال چنین تصوری، بسیاری از روشنفکران متجدد به سوی انگاره‌های مدرن رفتند تا نظام اندیشه‌ی اجتماعی و سیاسی اسلامی را بازتدوین کنند.
    با اتکای بر جامعه‌شناسی معرفت، می‌توان نشان داد که تقریباً همه‌ی این روشنفکران پیوندی قابل ملاحظه با غرب دارند.

  • چالش مدرنیته و بازخیزی اسلام سنتی گفتار یکم: اسلام سنتی جنبش مشروطه از این منظر که ورود انگاره‌های مدرن و نهادهای مدرن را نمایان می‌سازد، تحول سیاسی بسیار مهمی محسوب می‌شود. از آن جا که در مرحله‌ی اول جنبش مشروطه، اغلب علما قدرت مطلقه‌ی پادشاه را به چالش می‌گیرند، و تا حدی به مخالفت با آن برمی‌خیزند، در واقع از این جنبش پشتیبانی می‌کنند. از این رو، در این مرحله‌ی اولیه، علما ناسازگاری خود را با یک قانون اساسی که مبتنی بر حق حاکمیت مردم باشد نمایان نمی‌کنند. حال آن که علما «با مفهوم حق حاکمیتی که ناشی از مردم باشد ناسازگاری داشتند؛ و دلیل این ناسازگاری این اعتقاد دیرپا است که حق حاکمیت تنها می‌تواند به پیامبر یا امام [معصوم] اعطا شود» (Akhavi 1980: 16).

  • فصل دوم: زمینه تاریخی اندیشه‌های مدرن اسلامی گفتار یکم: تأثیر روشنفکران مسلمان عرب و هندی نظر برخی از پژوهشگران در این مورد که اثرگذاری غرب بر جوامع اسلامی با جنگهای صلیبی آغاز می‌شود (Watt ۱۹۸۸: ۴۴)، بخشی از حقیقت را بیان می‌کند این درست است که صلیبیان یک آگاهی کلی در مورد جوامع اروپایی به مسلمانان می‌دهند، اما در قلمرو اندیشه، تأثیر غرب بر اندیشه‌ی اسلامی را می‌توان در یونان قدیم ریابی کرد. تأثیر ژرف فلسفه‌ی یونان به نحوی کامل در مکتب کلامی معتزلی و مکتب کلامی اشعری نمایان است (Ahmad 1992: 80).

  • پیشگفتار
    مبحت کانونی این نوشتار سه پاسخ نظری است که در برخوردی آگاهانه با مدرنیته در ایران، در دوره‌ی پس از انقلاب ارائه می‌شود. این سه پاسخ حکایت از این گزاره‌ی بدیهی دارد که هنگامی که ذهن به پدیده‌ای توجه می‌کند، آن را یا نفی می‌کند، یا می‌پذیرد، یا بخشی از آن را نفی و بخشی را می‌پذیرد. بر این اساس هنگامی که مدرنیته در صحنه ظاهر شود، به سادگی نادیده گرفته نمی‌شود، بلکه اندیشمندان، با گرایشات مختلف نسبت به آن واکنش نشان می‌دهند: برخی در برابر آن مقاومت می‌کنند، برخی به تسلیم کامل در می‌آیند، و گروه سوم در برابر جنبه‌هایی مقاومت می‌کنند و تسلیم جنبه‌هایی دیگر می‌شوند.